4ƁЄƧƬ ƑƦƖЄƝƊƧ
4ƁЄƧƬ ƑƦƖЄƝƊƧ
شخصی
Hot Love (پارت 1)

مینیو صبح زود از خواب بلند شد...

از جاش بلند شد و دید دو تا تنبلای دیگه هنوز خوابن..خمیازه ای کشید و رفت تا صبحانه رو حاضر کنه بعدش رفت سراغ هه می و اندو..با لگد و کتک افتاد به جونشون( پرنیا جان عزیزم ارام باش گلم..ارام)

هه می:هوی چه خبرته سر اوردی؟

اندو:دختره ی روانی..حلق و مری ایم با هم قاطی شد..

مینیو:پاشین گمشین دیگه..حوصلم سر رفت

اندو: برو بابا.خب زیرشو کم کن..گمشو هنو زوده بزار بخوابیم

مینیو:پا میشین یا برم اب یخ بیارم بریزم رو سر و کلتون؟

هه می: تروخدا اونی..بزار کپمونو بزاریم دیگه اه..تازه ساعت 8 ئه (یا خدا..ساعت 8 زوده بهار جونم عایا؟لنگ ظهره پاشو ببینم)

اندو: خب بابا..پاشو هه می این تا مغزمونو نخوره ول کن معامله نیس

هه می:مردشورتو ببرن مینیو عزیزم

هر سه تاشون بعد از شستن دست و صورت مشغول کوفت کردن صبحونه شدن(یعنی کوفت کردنمون تو حلقم)

مینیو:بچه ها دیشب توی اینترنت دیدم یه فروشگاه ناخن راه افتاده..میایین بریم یه حالی به ناخونامون بدیم؟

هه می: من پایم..ناخونام خیلی بدجور شده..یکم خوشگلشونم میکنیم

اندو: نه بابا من نمیام..ناخنم همینطوریش خیلیم خوبه

مینیو: یالا پاشو ببینم..تو همیشه با همه چی مخالفی..این دفعه دیگه نمیزارم مخالفت کنی..پاشو ببینم

اندو همونطوری که سرش پایین بود و با ارامش لقمه می گرفت گفت:بالاخره یه نفرم باید همیشه نظرش مخالف باشه دیگه..منو که میشناسی از 10 تا تصمیم ما 9 تاش مخالفت میکنم تازه اون یه درصدم از روی ناچاریه..

هه می: بله ..جنابعالی فقط کارت ضد حال زدنه

اندو با دهن پر جواب میده: به هر حال من نمیام..اولا که حوصله ندارم یه ساعت بشینم اونجا تا کارمون تموم بشه دوما هم گفتم که ناخونام همینطوری خوبن..

مینیو: میای فهمیدی میای..من ازت بزرگترم پس بهت میگم میای میگی چشم

اندو که خیلی بدش میومد از این حرف یه لقمه دیگه میزاره دهنشو با بی حوصلگی میگه: باز که شروع کردی..د لامصب بفهم تو فقط 4 روز از من بزرگتری...همیشه هم همین 4 روزو میکوبی تو سرم میگی من بزرگترم..(این تو واقعیتم راسته چون پرنیا فقط 4 روز از من بزرگتره ولی به خاطر همین 4 روز بیچارم میکنه از بس که میگه من بزرگترم پس باید به حرفم گوش کنی..البت بماند که منم گوش نمیکنم ولی خیلی حرصم میگیره)

مینیو:اصلا تو بگو یه دقیقه..پاشو تا خفتت نکردم..بعدش سریع لقمه رو از دست اندو میکشه

اندو:هی روانی دارم کوفت میکنما یبدش به من ببینم

مینیو لقمه اندو رو خودش میخوره و میگه:نه دیگه خودم خوردمش حالا پاشو بریم

هه می:اخ جون بریمممممممممممم

اندو:با بی حوصلگی از جاش بلند میشه و میگه:اه خدا بگم چیکار نکنه جفتتونه..حالا من نیام چه اتفاقی میفته و به سمت اتاق میره تا لباساشو عوض کنه

هه می در گوش مینیو میگه:ایوللللللللل اونی..راضی کردن این بد اخلاق فقط از عهده تو بر میاد..

مینیو: قابلی نداشت

از زبان مینیو:

بعد اینکه رسیدیم فروشگاه ناخن از بخت بد دیدم که فقط دو نفر اونجان واسه کار ناخن..میترسیدم الان اندو همینو بهانه کنه بگه من برمیگردم پس تصمیم گرفتم اول اون دوتا بشینن واسه ناخن بعد من ..همون موقع تلفنم زنگ خورد جواب دادمش..

اندو رو به مینیو:اونی کی بود؟

مینیو:بچه ها یه کار واجبی برام پیش اومد مجبورم برم و به سمت در راه افتاد

اندو:اونی..اونی...صبر کن من با ماشین میرسونمت

مینیو:شرمنده اخلاق ورزشیت چون سوییچ دست منه و منم قصد دارم خودم تنهایی با ماشین برم

هه می: ولی اونی تو رانندگیت خوب نیس

مینیو:حالا همچی بدم نیست..اه چقدر فک میزنین..عجله دارم من میرم

و بعد سریع از فروشگاه بیرون رفت و سوار ماشین شد و حرکت کرد ..هنوز مسافت زیادیو طی نکرده بود که تلفنش زنگ خورد دستشو برد داخل کیفش که تلفنو در بیاره که یکهو با یه چیزی تصادف کرد...

از زبان مینیو:

حسابی ترسیده بودم..سریع از ماشین پیاده شدم و دیدم با یه پسر قد بلند و لاغر اندام تصادف کردم..از حال رفته بود..دویدم طرفش..بالای سرش نشستمو تکونش دادم:اقا ..اقا..حالتون خوبه..وای خدا نکنه مرده؟؟بزار ببینم نفس میکشه..دستمو بردم سمت بینیش که پسره با بی حالی گفت:چی کار میکنی؟نترسین بابا زنده ام..و بعد اروم سعی کرد که بلند شه ..نمیتونست..سختش بود پس منم کمکش کردم و سوار ماشین شدیمبهش گفتم:نگران نباشین..الان میریم بیمارستان

پسر:نه فقط یه جایی بریم که یکم استراحت کنم    مینیو:الان میریم بیمارستان..اونجا چک میکنن که مشکلی نداشته باشین..همونجا هم یکم استراحت کنین

پسر با بی حالی:نه..بیمارستان نه..نمیخوام..فقط لطفا یه جایی بریم که کسی منو نشناسه   بعدش از حال رفت

هل کرده بودم..تکونش دادم جواب نداد..ولی نفس میکشید..نمیدونستم چیکار کنم..ببیرمش بیمارستان یا نه؟..منظورش از جایی که کسی منو نشناسه چی بود؟حالا چیکار کنم خدایا؟؟... ماشینو روشن کردمو به راه افتادم

بعد چن ساعت پسر به هوش اومد..خودشو تو یه اتاق دید..اروم از جاش بلند شد

از زبان پسره:

نمیدونم کجام..اروم از جام بلند میشم..بدنم هنوز درد میکنه..ملافه رو از روم کنار میزنم..همون موقع متوجه میشک که بلوزم تنم نیس....وای خدا اینجا کجاس؟؟لباسم کو؟؟؟متوجه عکسای رو دیوار میشم...این 4 تا کین؟؟عه فک کنم این همون دخترس که بهم زد..اره خودشه..قیافش یادمه...ولی یعنی منو اورده خونش؟؟؟حالا چیکار کنم خدایا؟؟؟گیر چه ادمی افتادما..

همون موقع صدای در شنیدم..سریع از جام بلند شدم ..صدایی گفت بیام داخل؟؟تعجب کرده بودم و جوابی ندادم دوباره پرسید:شما حالتون خوبه؟؟وای خدا چرا جواب نمیدی..من اومدم تو..

در واشد ..با دیدنم سریع روشو برگردوند و گفت:عههه این چه کاریه؟؟؟لباست کو؟؟بپوشش..چرا جواب نمیدادی اخه؟؟حداقل بگو لباس تنت نیس نیام تو

تازه یادم اومد که بلوزمو نپوشیدم..اطرافمو نگاه کردم..لباسم رو دسته تخت بود..برش داشتم در حالی که میپوشیدمش گفتم:کی هستی تو؟اینجا کجاس که منو اوردی؟؟لباسمو چرا دراوردی؟؟؟میخوای یه کاری بکنی بعدش منو ادم بده داستان نشون بدی اره؟

مینیو در حالی که اروم به سمتش برمیگشت گفت:چی میگی تو؟بی تربیت..چی با خودت فکر کردی...چه سریعم فکرش به جاهای باریک میکشه..در ضمن من لباستو در نیاوردم گرفتی فقط وقتی باهات تصادف کردم....

همون موقع صدای باز شدن در هال اومد....

هه می: اخخخ چه خسته شدما..

اندو: مینیو اونی خونه نیستی؟؟ما اومدیم..یعنی هنو بر نگشته

مینیو هل کرد نمیدونست چیکار کنه..سریع....

 

خب دوستان پارت اول چطور بود؟؟؟

خوشتون اومد؟؟

لطفا واسه پرنیا جونم نظر بزارین تا بهش بگم..

 


ادامه مطلب

نظرات شما عزیزان:

atefeh
ساعت15:31---28 اسفند 1393
من الااااااااااااااااااان دقیقاااااااا کجای رمانم؟
پاسخ: ابجی من که گفتم شما از وسطای داستان میای..
پاسخ:نامردا ههههه


mohadese
ساعت19:04---28 بهمن 1393
قشنگ بود.نازنين جون ادامه ي داستانتو ديگه نميزاري؟
پاسخ: مرسی عزیزم از پرنیا جون تشکر کن..چشم چشم گلم من واقعا شرمندم انقدر تو این دوهفته سرم شلوغ بود که نتونستم..چشم اخر این هفته دیگه حتما میزارمش..بهار هم اخه یکسره سراغ داستانو میگیره..بازم ببخشید


دوست جونیتون
ساعت21:17---24 بهمن 1393
عااااااااااااااااااااالی
پاسخ: مرسی عزیزم نظر لطفته..


bahar
ساعت21:11---24 بهمن 1393

قشنگ بودش البته من که قبلا خونده بودمش ولی چند جاش رو فک کنم تغییر داده بودی ..شرمنده دیر شد نظر بدم فقط یه چیزی اونجایی که هه می به اندو میگه ایول نباید به مینیو می گفت ؟؟؟ راستی چند دفعه نوشته بودی از زبان مینیو پشت سر هم ..بقیش خوب در اومده بود
پاسخ: اره بهار جونم یکم تغییرش داده بودم..اشکال نداره گلم..کجاش کجاش؟الان چک میکنم صب کن..اره دیگه چن جای داستان از زبون مینیو بود خب منم نخواستم دیگه یکسره اسمشو بنویسم..مرسی گلم همینارو خودت به پرنیا  بگو دیگه تو که میبینیش عزیزم خخخخخخ



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






Tag's:
. ռǟʐǟռɨռ . پنج شنبه 23 بهمن 1393 . 20:47
ABOUT

قدم رنجه فرمودید که اومدید وب ما :) این وب یه جور یادگاری دوستانه است و با عشق دوستانه درست شده .. چند وقته مشغله هامون زیاد شده دیر به دیر اپ می کنیم وبمون رو. ولی خب امیدوارم بازدید بیشتر شه یا حداقل همین روال بازدید رو داشته باشیم و کمتر نشه منتظر نظر ها خوشملتون هستیم . تبادل لینک هم می کنیم ^ـــــــ^ کپی هم می کنید بدون ذکر منبع حداقل یه نظر بذارید. و در اخر امیدوارم لحظات خوشی رو در وب ما سپری کنید با تشکر فراوان: (بهار.نازنین.عاطفه.پرنیا) ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ وقتی تنها میشوی بدان خدا همه را بیرون کرده تا با تو تنها باشد...
OTHER

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 231
بازدید کل : 69724
تعداد مطالب : 141
تعداد نظرات : 320
تعداد آنلاین : 1



















کد متحرک سازی عنوان وب

دریافت کد ِافکت تصاویر